سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مشاوره خانواده

نظر

خیلی از افراد احساسات دردناک و بغرنجی در برابر عذرخواهی کردن دارند! بعضی از ما زمانی که بچه بودیم و باعث رنجش و آزار کسی می‌شدیم، مجبورمان می‌کردند تا عذر خواهی کنیم و بعضی از ما نیز، آزادانه و طبق اراده‌ی خودمان عذر خواهی می‌کردیم و بلافاصله بعد از آن هم احساس بهتری داشتیم.

 

برخی از افراد به راحتی عذرخواهی می‌کنند در حالیکه برای برخی دیگر این کار بسیار سخت است. بسیاری از کارشناسان هشدار می‌دهند که اگر عقیده داشته باشیم در رابطه‌ای که داریم نیازی نیست هرگز عذرخواهی کنیم، خودمان را در معرض شکست در آن رابطه قرار داده‌ایم.

 

احتمالا یاد گرفته‌ایم که اگر کسی را تصادفا ناراحت کردیم یا چیزهایی از این قبیل، لازم است عذر خواهی کنیم، اما آیا می‌دانید چرا عذر خواهی کردن واقعا اهمیت دارد و یک عذرخواهی بجا و درست، چه تاثیراتی می‌تواند داشته باشد؟ دانشمندان و روانشناسان دلایل مهمی را در این مورد ارائه کرده‌ و توجیه کرده‌اند که چرا وقتی یک ارزش یا قانون اجتماعی زیرپا گذاشته می‌شود، باید عذر خواهی کرد. برخی از نتایج مثبتی که عذرخواهی با خود به همراه دارد:

 

- وقتی یک هنجار اجتماعی را می‌شکنید، از رعایت نکردن نوبت گرفته تا قانون شکنی‌های بزرگ‌تر، با عذر خواهی کردن این را می‌رسانید که شما می‌دانید «قوانین» چه هستند، و موافقید که باید آنها را رعایت کرد. با این کار به دیگران اجازه می‌دهید احساس خطر نکنند، چون می‌فهمند که شما قبول دارید رفتارهای آزاردهنده، پسندیده نیستند.

 

- وقتی باعث رنجش کسی می‌شوید با عذرخواهی کردن می‌توانید احترام او را مجددا ارزشمند اعلام کنید و او نیز خواهد فهمید که شما قبول دارید تقصیر شما بوده، نه دیگران، در نتیجه احساس بهتری پیدا می‌کند و احترام و وجهه‌ی خودتان نیز حفظ می‌شود.

 

- عذر خواهی کردن به ترمیم روابط کمک می‌کند، باعث می‌شود دوباره درباره‌ی موضوع گفتگو کرده و مجددا نسبت به هم احساس صمیمیت کنید.

 

- عذرخواهی صادقانه و بی‌غل و غش باعث می‌شود دیگران بدانند شما بابت اشتباهی که مرتکب شده‌اید غروری ندارید و دیگر آن رفتار را تکرار نخواهید کرد. با عذر خواهی کردن به دیگران القاء می‌کنید که شما کسی هستید که مراقب است به دیگران آزاری نرساند و روی نقاط مثبت شما بیشتر تمرکز خواهند کرد تا روی اشتباهات‌تان.

 

فواید عذر خواهی کردن

روابط خوب می‌توانند مسکّن‌های قوی برای استرس‌ها و اضطراب‌های ما باشند، اما ناسازگاری و کشمکش هم می‌تواند استرس‌های بزرگی ایجاد کند.

 

هنر عذر خواهی کردن را به خوبی یاد بگیرید تا بتوانید اثرات منفی اختلاف‌های‌تان را به میزان چشمگیری کم کرده و از استرس در روابط خود دور بمانید، زیرا عذر خواهی کردن به ما کمک می‌کند اختلاف نظرها و کشمکش‌ها را به خوبی پشت سر بگذاریم و رابطه‌مان را مدیریت کنیم. عذر خواهی کردن، لذت بخشیده شدن و شادی را به دنبال دارد و از استرس نیز کم می‌کند. عذر خواهی بجا، رابطه را تقویت کرده، اختلافات بعدی را کم می‌کند و خلاصه اینکه ارزشش را دارد!

 چرا برای بعضی از افراد، عذر خواهی کردن کار سختی است؟

بعضی‌ها فکر می‌کنند اگر عذرخواهی کنند یعنی تائید کرده‌اند که فرد ناشایستی هستند و در ذات‌شان بدی وجود دارد. برخی دیگر هم باور دارند که اگر بعد از مثلا یک اختلاف برای عذرخواهی کردن پیشقدم شوند، تمام گناهان به گردن‌شان افتاده و باید مسئولیت تمام اشتباهات را یک تنه به گردن بگیرند؛ آنها فکر می‌کنند عذرخواهی کردن آنها به فرد مقابل اجازه می‌دهد هیچ بخشی از اشتباه را مربوط به خودش نداند.

 

در حالیکه یک عذرخواهی صادقانه و خوب ادا شده باعث می‌شود از بیشتر مشکلات بعدی جلوگیری شده و حتی راه حل پیدا شود، بنابراین ارزش‌های مشترک سر جای خود برگشته و احساسات مثبت، بازیابی می‌شوند. فقط باید بدانید چه زمانی و چطور عذر خواهی کنید.

 

چه زمانی عذرخواهی کردن ایده‌ی خوبی است؟

اگر کاری که انجام داده‌اید باعث درد و ناراحتی فرد دیگری شده، خوب است که عذر خواهی کنید، حتی اگر کاری که انجام داده‌اید کاملا غیرعمدی بوده باشد. چون عذر خواهی کردن، راههای ارتباطی را باز می‌کند و به شما این امکان را می‌دهد تا با فرد مقابل، مجددا ارتباط برقرار کنید.

 

با عذر خواهی کردن، می توانید احساس تاسف و پشیمانی خود را منتقل کنید و فرد مقابل هم خواهد فهمید که شما واقعا به احساسات او احترام می‌گذارید؛ در نتیجه در ارتباط‌های بعدی با شما احساس بهتری خواهد داشت. همچنین عذر خواهی کردن به شما اجازه می‌دهد در مورد اینکه «قوانین» آینده چه خواهند بود بحث و گفتگو کنید، مخصوصا اگر لازم باشد قوانین جدیدی وضع کنید این اتفاق روی خواهد داد.

 

ایجاد قوانین جدید در روابط می‌تواند به شما کمک کند شما نیز در آینده آزرده و ناراحت نشوید. ضمنا از این به بعد بیشتر مراقب هستید که رفتار آزاردهنده‌ای در برابر فرد مقابل انجام ندهید.

مثلا می‌توانید بگویید: متاسفم که بیدارتان کردم! حالا که فهمیدم شما دوست ندارید بعد از ساعت 8 شب کسی با شما تماس بگیرد، از این به بعد رعایت خواهم کرد. این، درست همان جایی است که وضع یک قانون جدید، بسیار مفید خواهد بود.

 

پذیرفتن مسئولیت یعنی اینکه آشکارا اعلام کنید قبول دارید کاری که در آن موقعیت انجام داده‌اید اشتباه بوده، اما با متانت بیان کنید کاری که انجام داده‌اید از نظر شخص شما بد نبوده است. به این شیوه شما به خودتان می‌قبولانید که اگرچه در عذرخواهی پیشقدم شده‌اید اما مسئولیت تمام اشتباهات را به گردن نگرفته‌اید.

 

چه زمانی عذر خواهی کردن ایده‌ی خوبی نیست؟

خیلی مهم است که به یاد داشته باشید عذرخواهی کردنی که قول و تعهدات پوچ به همراه داشته باشد، اصلا خوب نیست. یک از مهمترین عملکردهای عذرخواهی این است که موجب فرصتی برای بازسازی اعتماد و اطمینان شود؛ تصمیم بر عدم تکرار اشتباه گرفته شده و یا تغییرات لازم صورت گیرد؛ این بخش مهمی از عذرخواهی است.

 

اگر قول یک تغییر را بدهید اما اجرا نکنید، این پیام را خواهید رساند که ممکن است کاری را که می‌دانید درست نیست انجام دهید. پس قولی ندهید که نمی‌توانید انجامش دهید، بلکه این اطمینان را به فرد بدهید که در آینده، رفتاری که موجب آزارش می‌شود انجام نخواهید داد. اگر طرف مقابل‌تان توقع نابجا یا غیرمنطقی دارد، پس حتما پیش از آن، بیشتر از حد لازم به او قول داده‌اید!

 


نظر

او نمی‌تواند بخوابد. همین که روی تخت دراز می‌کشد، فکرش را از ترس اینکه تومور مغزی دارد نمی‌تواند آزاد کند حتی با اینکه پزشکان به وی اطمینان داده‌اند که همه چیز خوب است؛ پس سردردها یا سرگیجه‌های دوره‌ای را که بدون دلیل دارد از چیست؟

 

مطمئناً باید چیز بسیار وحشتناکی وجود داشته باشد که پزشکان متوجهش نشده‌اند.او به قدری دلواپس است که از تختش بلند شده و در اینترنت به‌دنبال اطلاعات بیشتر می‌گردد. او می‌خواند که برخی از علائم سرطان مغز شبیه به آن چیزهایی است که وی درگیرش است و اینها نگرانی‌اش را بیشتر می‌کند و وادار می‌شود تا با دکترش صحبت کند.

 

فردی که در بالا از او یاد شد، اضطراب سلامتی دارد که زمانی به آن مالیخولیا می‌گفتند؛ حال تبدیل به اختلال روان تنی و اختلال اضطراب بیماری شده است. همین موجب دغدغه‌ای می‌شود که شخص باور می‌کند یک بیماری جدی در وی در حال پیشروی است. مردم بسیاری با اضطراب سلامتی اغلب به‌دلیل ترس‌ها و مشکلاتشان قادر به‌کار کردن یا لذت بردن از زندگی نیستند. آنها با عملکردهای بدن (تنفس، ضربان قلب)، اختلالات فیزیکی جزئی (لکه‌های پوستی)، یا حساسیت‌های جسمانی (سردرد، دل درد) درگیر می‌شوند. شاید آنها نگران عضو خاصی (قلب) یا بیماری که در خبرها یا اداره عنوان می‌شود بشوند. بسیاری هم تمایلی به پیگیری درمان‌های خود از راه روانی ندارند چون شدیداً ناراحتی‌هایشان را ناشی از همین بیماری‌های جسمانی می‌دانند.

 

اضطراب سلامتی چیست؟

اضطراب سلامتی اختلال اضطرابی است که اغلب در طیف اختلال وسواس فکری عملی قرار می‌گیرد. افرادی که درگیر اضطراب سلامتی هستند اشتغال ذهنی وسواس گونه دارند که فکر می‌کنند هم‌اکنون مبتلا به مشکل جسمانی شده‌اند. بیشترین تمرکز این افراد به سمت بیماری‌هایی مانند سرطان، ایدز و غیره است. هر چند، شخص مبتلا به اضطراب سلامتی یا ترس از بیماری ممکن است بر انواع دیگر بیماری هم متمرکز شود. این وضعیت مشهور به اضطراب سلامتی است، ترس از بیماری، اضطراب بیماری یا مالیخولیا است. مبتلایان به این بیماری علائم فیزیکی بی‌ضرر را نشانه‌هایی از بیماری جدی یا حاد تلقی می‌کنند. به‌عنوان مثال، اگر شخص احساس سنگینی در قفسه سینه کند، ممکن است فکر کند که حمله قلبی به وی دست می‌دهد. این افراد غالباً علائم جسمانی ناشی از اضطراب را علامت قریب الوقوع بیماری تعبیر می‌کنند.

 

علائم چه هستند؟

یکی از علائم بارز این بیماری این است که شخص ممکن است برود و کل بدنش را اسکن کند تا بلکه علائم پیشرفت بیماری را در خود بیابد. به‌عنوان مثال، ممکن است با بروز سردرد آن را به تومور مغزی تعبیر کند. برخی هم ممکن است تصور کنند که مبتلا به بیماری به غیر از بیماری جسمانی شده‌اند؛ مثلاً با فراموش کردن اینکه تلفن یا کلید را کجا گذاشته‌اند آن را به بیماری آلزایمر ربط دهند.آنها تا می‌توانند سراغ پزشکان فراوانی می‌روند و اگر تأییدی بر تشخیص بیماری نگیرند، سراغ دکتر بعدی می‌روند و همین‌طور دکتر بعدی و بعد در چنین مواردی، تست‌های فراوانی (مانند ام‌آرآی، اکو کاردیوگرام و در برخی موارد حتی جراحی‌های اکتشافی) از سوی این بیماران درخواست می‌شود. متأسفانه، این تست‌ها اغلب باز برای متقاعدکردنشان و اینکه آنها مبتلا به بیماری نیستند کافی نیست و در نتیجه دوباره و دوباره وقت صرف می‌کنند. گاهی، تشخیص ندادن را به ضعف مراکز پزشکی یا به دکتر غیر واجد شرایط نسبت می‌دهند. بهتر است خاطرنشان شویم که ملاقات‌ها و مشاوره‌های مکرر با متخصصان به‌دلیل واقعیتی است که فرد مبتلا باور دارد که از بیماری رنج می‌برد، نه اینکه منظورش جلب توجه باشد. متخصصان برخی اوقات علائم تجربه شده از سوی مبتلایان را «علائم پزشکی غیر قابل توضیح» ذکر می‌کنند.

 

مبتلایان به اضطراب سلامتی بیشتر زمان خود را شدیداً صرف یافتن لکه‌ها، برآمدگی‌ها، زخم‌ها یا قرمزی‌هایی در جاهایی از بدن می‌کنند که مبادا نشانی از شروع بیماری باشد. این رفتارهای جست و جوگرانه شامل پرسش از دوستان و اعضای خانواده هم می‌شود تا فرد مبتلا را در یافتن آن علائم کمک کنند. تجربه اضطراب زمانی شدت می‌یابد که علامتی از بیماری پیدا می‌شود. همین به نوبه خود موجب افزایش علائم جسمانی ناشی از اضطراب (مانند افزایش ضربان قلب، درد یا سنگینی در قفسه سینه، سرگیجه، تاری دید، گمی وگیجی، خشکی زبان یا عرق) می‌شود. به محض توجه به افزایش این علائم، فکر ابتلا به بیماری در شخص قوت می‌گیرد.گزارش رسانه‌ها، دیدن برنامه‌ها یا خواندن مطالبی در مورد بیماری‌ها نیز موجب افزایش اضطراب سلامتی در اینگونه افراد می‌شود و ممکن است احساس کنند که آنان هم از چنان حالت‌هایی برخوردارند. فرد می‌تواند علائم اضطراب سلامتی را مدت‌های طولانی یا به همان نسبت بدون علائم سپری کند. در عوض، افرادی هم هستند که دارای اضطراب سلامتی هستند ولی از رفتن به دکتر یا سایر متخصصان اجتناب ‌می‌کنند چرا که از خبرهای بد احتمالی ترس دارند (به‌عبارت دیگر، می‌ترسند از اینکه شکی که از بیماری دارند مبادا در آنها تأیید شود) بنابراین، به‌جای اینکه کاملاً روی بیماری وحشت برانگیز خود متمرکز شوند، از هرچه که یادآورنده بیماری‌شان می‌شود اجتناب و حتی از بیماران نیز دوری می‌کنند.

 

علاوه بر این، آنها از جاهایی در ارتباط با بیماری (مانند بیمارستان یا پزشکان جراح) دوری می‌کنند. آنها می‌ترسند از اینکه با بیماران در ارتباط باشند و بیمار شوند (بدون اینکه متوجه باشند که آیا آن بیماری مسری است.)برخی مبتلایان به اضطراب سلامتی ممکن است صحبتی با دیگران در مورد ترس‌شان نکنند چرا که یقین دارند که سایرین آنها را جدی نخواهند گرفت.مبتلایان از بین مردان و زنان و از هر گروه سنی هستند. با اینکه علل اضطراب بیماری یا سلامتی همیشه و براحتی قابل تشخیص نیستند، ولی چند عامل مشخص وجود دارد که باعث این اختلال می‌شود:

 

-‌ داشتن بیماری جدی در دوران کودکی

-‌ داشتن بیماری جدی در بین اعضای خانواده نزدیک یا دوست

-‌ مرگ فرد عزیز یا دوست

-‌ مبتلا بودن به اضطراب سلامتی

-‌ داشتن باور به اینکه «سلامتی» یعنی نداشتن هیچ‌گونه بیماری روانی یا جسما نی

-‌ داشتن فرد مبتلا به اضطراب سلامتی در عضوی از خانواده.

 


نظر

مهم نیست که مشکل شما چیست؟ مشکلات مالی، خانوادگی یا حتی شکست عشقی... در این شرایط آنچه اهمیت دارد این است که به یاد آورید مشکلات تان موقتی اند و شما بار دیگر رنگ خوشی را خواهید چشید. اگر سعی کنید با خودتان فکر کنید که هیچ مشکلی تا ابد دوام ندارد، آن را راحت تر تحمل خواهید کرد.

 

زندگی همیشه بر وفق مراد ما پیش نمی رود. گاهی همه چیز بهم می ریزد و ما می مانیم و دنیایی که روی سرمان خراب می شود. همه ما در زندگی سختی کشیده ایم. مشکلات مالی، خانوادگی، عاطفی و شغلی... می توانند زندگی ما را پر از استرس کنند، در این شرایط ما ناامید و ناتوان می شویم و فکر می کنیم که از پس آنها بر نمی آییم. اما به راستی در این شرایط چه کاری باید کرد؟

 

در اینجا ما به شما می گوییم که هنگام شکست و ناراحتی، چه چیزهایی را به یاد آورید تا روحیه تان بهتر از قبل شود و امید به زندگی تان را بازیابید.

 

این درد موقتی است

مهم نیست که مشکل شما چیست؟ مشکلات مالی، خانوادگی یا حتی شکست عشقی... در این شرایط آنچه اهمیت دارد این است که به یاد آورید  مشکلات تان موقتی اند و شما بار دیگر رنگ خوشی را خواهید چشید. اگر سعی کنید با خودتان فکر کنید که هیچ مشکلی تا ابد دوام ندارد، آن را راحت تر تحمل خواهید کرد.

 

نگران نباشید

نگرانی تنها شما را عصبی می کند و تمرکزتان را برای حل مشکلات از بین می برد. اگر شما در مورد چیزی که نسبت بدان هیچ کنترلی ندارید نگران باشید، تنها وضعیت را بدتر می کنید. به جای آن سعی کنید که تمرکزتان را بر قدم های بعدی بگذارید تا دیگر پشیمانی به سراغ تان نیاید. اگر کارتان را از دست دادید، نگرانی در مورد این که چگونه قبض هایتان را بپردازید، هیچ باری از روی دوش تان کم نخواهد کرد. بنابراین بهتر است که برنامه ای برای ادامه مسیر خود بریزید و طبق آن پیش روید. مثبت اندیش باشید تا اتفاقات مثبت برایتان رخ دهد.

 

شما مسئول مشکلات دیگران نیستید

زمانی که شما دچار مشکل می شوید، نباید دیگران را درگیر خود کنید، پس تا جای ممکن عقب بکشید و سعی کنید که خودتان از پس مشکلات تان بر آیید. خلاف این موضوع نیز صادق است. بدین معنی که اگر چه کمک کردن به دیگران کار بسیار خوبی است اما شما مسئول مشکلات دیگران نیستید. پس اجازه ندهید که مشکلات دیگران دغدغه ذهنی شما شوند. اولویت زندگی شما در درجه اول خودتان هستید.

 

 از حرکت نایستید

هنگامی که در زندگی احساس شکست می کنید، تنها کاری که باید انجام دهید این است که از حرکت نایستید و به راه خود ادامه دهید. حتی اگر تمام راههای مقابل تان بسته است، به عقب باز گردید و راه دیگری را انتخاب کنید اما یادتان باشد که هیچگاه از حرکت نایستید. شکست بدین معنی نیست که شما باید از تمام خواسته ها و آرزوهایتان دست بکشید. زندگی سخت است اما شما قوی تر از سنگ هایی هستید که زندگی در مقابل شما پرتاب می کند.

 آنچه می ترسید را انجام دهید

اگر احساس می کنید راههایی که انتخاب کرده اید به بن بست رسیده اند و هیچ راهی دیگری برایتان وجود ندارد، شاید بد نباشد که راه جدیدی را در پیش گیرید، راهی که همیشه از قدم برداشتن در آن هراس داشتید. ترس از تغییرات طبیعی است اما ترس و نگرانی زیاد شما را از پیشرفت باز می دارد. حتی اگر فکر می کنید که غیر ممکن است، نفسی عمیق بکشید و قدم اول را بردارید. آنوقت خواهید دید که چقدر مسائل را بزرگ کرده بودید.

 

گریه کردن بد نیست

حتما برای شما هم اتفاق افتاده که بغض راه گلویتان را بگیرد اما از سرازیر شدن اشک هایتان خودداری کنید. یادتان باشد که گریه کردن نه تنها بد نیست بلکه شما را سبک تر نیز می کند. زمانی که مشکلات گریبان مان را می گیرند و در غم دست و پا می زنیم، احتیاج داریم که انرژی خود را به گونه ای تخلیه کنیم. گریه کردن نشانه ضعف شما نیست. پس گریه کنید و ببینید که پس از آن چقدر ذهن تان آزاد می شود و بهتر می توانید تصمیمات زندگی تان را بگیرید.

 

شما بر زندگی تان کنترل دارید

حتی اگر در حال حاضر کنترل امور از دست تان خارج شده و فکر می کنید که نمی توانید کنترل زندگی تان را به دست گیرید، ناامید نشوید. زندگی شما توسط دیگران یا حتی ستاره ها که کنترل نمی شود، این خود شمایید که بر روند آن تاثیر می گذارید. بنابراین با وجود حتی بدترین مشکلات، باز هم بدانید که قدرت شما به حدی است که قادرید زندگی تان را بر وفق مرادتان تغییر دهید.

 

همه آدمها در زندگی شان مشکل دارند

 بد نیست که گاهی به زندگی دیگران نگاهی بیاندازیم. ممکن است که نوع مشکلات دیگران با نوع مشکلات شما فرق کنند اما در نهایت همه در زندگی شان کمبودها و سختی هایی دارند، بنابراین شما تنها نیستید. حتی می توانید با افرادی که مشکلاتی چون شما دارند، صحبت کنید تا از شدت دردهایتان کاسته شود.

 

نیمه پر لیوان را ببینید

بله! حق با شماست.. زمانی که در مشکلات تان دست و پا می زنید، دیدن نیمه پر لیوان کار ساده ای نیست اما شما باید تمام تلاش تان را بکنید. به عنوان مثال اگر در رابطه عاطفی تان شکست خوردید، این را به عنوان فرصتی برای پیدا کردن عشق واقعی تان ببینید، یا زمانی که کارتان را از دست می دهید به این فکر کنید که می توانید به دنبال شغل بهتری باشید. بدبینی می تواند زندگی شما را از این رو به آن رو کند، بنابراین خودتان را با دست هایتان در دام آن نیاندازید.

 

شکرگذار باشید

حتما در روز زمانی را برای راز و نیاز با خدای خود خالی کنید. در این زمان به تنها چیزی که باید تمرکز کنید، اتفاقات مثبت است. به دارایی های مثبت زندگی تان فکر کنید و خدا را بابت آنها شاکر باشید. آنوقت می بینید که چقدر زندگی تان آرام تر و متمرکزتر از قبل خواهد بود.


نظر

از بین افرادی که اختلال افسردگی اساسی آن ها تشخیص داده شده و درمان شده اند و بهبود می یابند، احتمال دارد که حداقل نیمی از آن‌ها دور? عود افسردگی را در آینده تجربه کنند. ممکن است به زودی یا بعد از سال ها عود اتفاق بیفتد.

 

تفاوت بین غم و اندوه عادی با افسردگی چیست؟

هر فرد در طول روزها و هفته ها طیفی از هیجانات را تجربه می کند که این هیجانات بسته به وقایع و اتفاقات متنوع اند. وقتی ناامید هستیم به‌طورمعمول احساس غم داریم. وقتی از دست دادن را تجربه می کنیم، اندوهگین می شویم. این احساسات به‌طورمعمول فراز و فرود دارند. این احساسات به اطلاعات و تغییرات پاسخ می دهند. در مقابل این احساسات، افسردگی، احساسی عمیق و مداوم است. افراد افسرده به احتمال کمتری شاد، راحت یا آسوده خاطر هستند. افرادی که از افسردگی بهبود می یابند، اغلب توانایی احساس دوباره غم طبیعی و تجربه داشتن «روزهای بد» را خواهند داشت، احساسی که در مقابل احساس هر روز? غم شدید در ذهن و روح (که در افسردگی تجربه می شود) قرار می گیرد.

 

اگر فردی افسردگی بگیرد و درمان شود، آیا احتمال دارد که افسردگی او بازگردد؟ 

از بین افرادی که اختلال افسردگی اساسی آن ها تشخیص داده شده و درمان شده اند و بهبود می یابند، احتمال دارد که حداقل نیمی از آن‌ها دور? عود افسردگی را در آینده تجربه کنند. ممکن است به زودی یا بعد از سال ها عود اتفاق بیفتد. ممکن است توسط اتفاقی در زندگی مجدد راه اندازی شده و برگردد یا ممکن است این‌طور هم نباشد. در صورت داشتن چندین دوره افسردگی، روانپزشک ممکن است درمانی طولانی مدت را پیشنهاد کند.

 

چه نوع درمان هایی برای افسردگی مناسب هستند؟

ثابت شده که در درمان افسردگی طیف وسیعی از درمان ها موثر هستند. برخی از این درمان ها شامل صحبت کردن و تغییرات رفتاری می شوند. برخی دیگر شامل مصرف دارو می شوند. تکنیک هایی نیز وجود دارند که روی تعدیل عصبی تمرکز می کنند، که درآن انرژی الکتریکی، مغناطیسی یا سایر اشکال انرژی از مغز عبور داده می شوند، تا مسیرهای مغزی را تحریک کنند. مثال هایی از تعدیل عصبی شامل این موارد می شوند: درمان با شوک الکتریکی، تحریک عصب واگ، تحریک فرا جمجمه ای مغز و تحریک عمقی مغز.

 

انتخاب نوع درمان باید بر اساس ماهیت و شدت افسردگی، پاسخ های قبلی به درمان، باورها و ترجیحات بیمار و خانواده اش انجام شود. رویکرد درمانی هر چه که باشد، بیمار باید مشتاق بوده و به شکل فعال در آن مشارکت کند، برای مثال درگیر روان درمانی باشد یا به طور منظم داروهایش را مصرف کند.

 

چطور از احساسم درباره افسردگی با پزشکم صحبت کنم؟

آزادی و رها بودن کامل بسیار مهم است. شما باید درباره تمام علایم، اتفاقات مهم زندگی و سابقه سوء استفاده یا ضربه روانی با پزشک خود صحبت کنید. همچنین درباره موارد زیر به پزشک خود اطلاعات بدهید: سابقه افسردگی یا دیگر علایم هیجانی در خود یا اعضای خانواده تان، سابقه پزشکی، داروهایی که مصرف می کنید- هم داروهای تجویز شده از سوی پزشک و هم داروهایی که خودتان آن ها را تهیه و مصرف می کنید – این که افسردگی چطور زندگی روزمره تان را تحت تاثیر قرار داده و این که آیا تا کنون به خودکشی فکر کرده اید؟

قبل از رفتن نزد متخصص چقدر باید صبر کنم؟

اگر علایم تان خفیف هستند، کار و زندگی شما را مختل نکرده اند یا سلامت تان را تحت تاثیر قرار نداده اند و به خودکشی یا خودآسیب رسانی فکر نمی کنید، می توانید قبل از رفتن نزد متخصص دو یا سه هفته صبر کنید تا ببینید علایم تان خود به خود بهبود پیدا می کنند یا خیر. اما علایم جدی تر نیازمند توجه فوری هستند.

 

آیا داروهای ضدافسردگی عوارض جانبی دارند؟ 

در واقع تمام داروها می توانند به عوارض جانبی منجر شوند. عوارض نامطلوب زمانی افزایش پیدا می کنند که دوز مصرفی دارو بالا برود. به طور معمول عوارض جانبی داروها با هم تفاوت دارند و به خصوص در طبقه بندی متفاوت داروها این تفاوت ها بیشتر بوده و متغیر هستند. اگر قبلا دارویی مصرف کرده اید که تاثیر خوب یا بدی داشته، یا اینکه آن دارو عوارض جانبی ناراحت کننده ای داشته است، مطمئن شوید که درباره همه این ها با پزشک خود صحبت کرده اید. این موارد باید تجویز بعدی برای شما را تحت تاثیر قرار دهند. اگر قبلا هرگز داروی ضدافسردگی مصرف نکرده اید، با پزشک خود درباره این که کدام داروها چه عوارضی دارند صحبت کنید. بگذارید پزشک تان بداند که تمایل دارید از کدام نوع عوارض جانبی اجتناب کنید، مثلا بی رمقی یا مشکلات جنسی.


نظر

 

هنر گفتگو یکی از مهم ترین هنرها و مهارتهایی می باشد که هر شخص باید آن را به طور کامل فرا گیرد. نحوه ی گفتگو و سخن گفتن شما شخصیت شما را به دوستان، آشنایان، مربیان، کارفرمایان و همکارانتان معرفی می کند و به عبارتی دیگر نحوه سخن گفتن شما نشان دهنده شخصیت وجودی شماست.

 

اگر شما مهارت سخن گفتن را به خوبی ندانید، حتماً و قطعاً در اجتماع و یا محل شغلتان با سختی هایی برابر خواهید شد.

 

هنگامی که شروع به حرف زدن با کسی می کنید ممکن است که در شروع ندانید که از چه قسمتی سر سخن را با طرف مقابلتان باز کنید و در سخن گفتن با ایشان دچار مشکلاتی می شوید و گاه پای شخصیت در میان است و دوست ندارید در ادای سخن کوتاهی نمایید.برای رفع این مشکل با ما همراه باشید.

 

1-تعریف کردن : تعریف از دیگران یکی از بهترین راه های ممکن برای شروع سخن و مکالمه با طرف مقابلتان میباشد. شما با تعریف  کردن از دیگران و... در های مکالمه را هم به سمت خود و هم به طرف مقابلتان باز می کنید. فقط به خاطر داشته باشید که بهتر است به جای سخنان بیهوده، ابتدا در مورد

 

لباس پوشیدن طرف مقابلتان یا کفش هایش سر صحبت را باز کنید، برای مثال( کفش های شما  زیبا هستند) خوب یقینا با این حرف طرف مقابل شما شروع به سخن گفتن از خودش می کند و سر صحبت باز می شود.

 

2-بحث کوتاه : بحث های کوتاه در نظر اکثر افراد، می توان گفت که از آن راضی نمی باشند و از بحث های بلند لذت بیشتری میبرند.  خب، جالب است که بدانید بحث های کوتاه در ابتدا نامشان بحث کوتاه است ولی در آخر تبدیل به بحث های بلند می شوند یا به عبارت دیگر بحث های کوتاه راهی برای بحث های عمیق و بلند می باشد.

 

موضوعات بحث های کوتاه برخلاف عقیده تان بسیار آسان هستند و با کمی فکر آن را خواهید یافت. برای مثال به رستوران بروید ابتدا غذای دلخواهتان را سفارش دهید و پس از میل کردن سفارش تان در مورد آن نظر دهید و نکات مثبت و منفی آن را با یکدیگر مقایسه کنید و یا اگر گرمتان شد در مورد آب و هوا بحث را شروع کنید و آن را گسترش دهید. این دو مثال ذکر شده را تجربه نشان داده است که سر صحبت را به آسانی و به سرعت باز می کند. توصیه می کنیم حتماً از آنها نهایت استفاده را ببرید.

-سوالات متعدد و متنوعی بپرسید :اگر به طور قطعی می خواهید که بحث های کوتاه را تمام کنید و وارد یک بحث واقعی شوید، باید دنبال فرصت باشید تا فورا بتوانید موضوع بحث را تغییر دهید و وارد یک بحث و گفتگو واقعی شوید. سعی نکنید که  بدون هیچ مقدمه ای وارد یک بحث عمیق و قابل توجهی شوید، اگر می خواهید وارد گفتگوی عمیق شوید با طی مراحل و صبر کردن، به آن قسمتی که مورد دلخواه شما می باشد برسید و در این قسمت میتوانید مکالمه را عمیق تر کنید.

 

4-مهربان باشید : این مورد یقینا باید واضح باشد، اما متاسفانه اکثرا این موضوع را فراموش میکنیم و آن را به مرحله عمل نمی رسانیم. اگر شما در حین مکالمه با شخصی با لفظی آرام، لبخند روی لب هایتان و در آرامش باشید شخصیت بهتری نسبت به افرادی که با لفظی تند و عصبانیت محض با طرف مقابل خود سخن می گویند خواهید داشت.

 

سعی کنید که دست هایتان را حین مکالمه تکان ندهید و سعی کنید در حفظ تماس چشمی کوشا باشید و با این حالت به طرف مقابلتان بفهمانید که به سخنانش گوش فرا می دهید.

 

5-صرفا شما گفتگو را در دست نگیرید: منظور از این مورد این است که به طرف مقابلتان اجازه نظر دادن و حرف زدن دهید و مانع ارائه  نظرات و سخنان آن نشوید. اگر شما در این حین فهمیدید که شخص مقابلتان به خوبی به سوالاتتان پاسخ نمی دهد و گفتگو در حال کاهش است، توصیه می شود که فورا با ذکر کردن یک خاطره و یک داستان کوتاه شیرین جو را تغییر دهید و به حالت اول بازگردانید.