او نمیتواند بخوابد. همین که روی تخت دراز میکشد، فکرش را از ترس اینکه تومور مغزی دارد نمیتواند آزاد کند حتی با اینکه پزشکان به وی اطمینان دادهاند که همه چیز خوب است؛ پس سردردها یا سرگیجههای دورهای را که بدون دلیل دارد از چیست؟
مطمئناً باید چیز بسیار وحشتناکی وجود داشته باشد که پزشکان متوجهش نشدهاند.او به قدری دلواپس است که از تختش بلند شده و در اینترنت بهدنبال اطلاعات بیشتر میگردد. او میخواند که برخی از علائم سرطان مغز شبیه به آن چیزهایی است که وی درگیرش است و اینها نگرانیاش را بیشتر میکند و وادار میشود تا با دکترش صحبت کند.
فردی که در بالا از او یاد شد، اضطراب سلامتی دارد که زمانی به آن مالیخولیا میگفتند؛ حال تبدیل به اختلال روان تنی و اختلال اضطراب بیماری شده است. همین موجب دغدغهای میشود که شخص باور میکند یک بیماری جدی در وی در حال پیشروی است. مردم بسیاری با اضطراب سلامتی اغلب بهدلیل ترسها و مشکلاتشان قادر بهکار کردن یا لذت بردن از زندگی نیستند. آنها با عملکردهای بدن (تنفس، ضربان قلب)، اختلالات فیزیکی جزئی (لکههای پوستی)، یا حساسیتهای جسمانی (سردرد، دل درد) درگیر میشوند. شاید آنها نگران عضو خاصی (قلب) یا بیماری که در خبرها یا اداره عنوان میشود بشوند. بسیاری هم تمایلی به پیگیری درمانهای خود از راه روانی ندارند چون شدیداً ناراحتیهایشان را ناشی از همین بیماریهای جسمانی میدانند.
اضطراب سلامتی چیست؟
اضطراب سلامتی اختلال اضطرابی است که اغلب در طیف اختلال وسواس فکری عملی قرار میگیرد. افرادی که درگیر اضطراب سلامتی هستند اشتغال ذهنی وسواس گونه دارند که فکر میکنند هماکنون مبتلا به مشکل جسمانی شدهاند. بیشترین تمرکز این افراد به سمت بیماریهایی مانند سرطان، ایدز و غیره است. هر چند، شخص مبتلا به اضطراب سلامتی یا ترس از بیماری ممکن است بر انواع دیگر بیماری هم متمرکز شود. این وضعیت مشهور به اضطراب سلامتی است، ترس از بیماری، اضطراب بیماری یا مالیخولیا است. مبتلایان به این بیماری علائم فیزیکی بیضرر را نشانههایی از بیماری جدی یا حاد تلقی میکنند. بهعنوان مثال، اگر شخص احساس سنگینی در قفسه سینه کند، ممکن است فکر کند که حمله قلبی به وی دست میدهد. این افراد غالباً علائم جسمانی ناشی از اضطراب را علامت قریب الوقوع بیماری تعبیر میکنند.
علائم چه هستند؟
یکی از علائم بارز این بیماری این است که شخص ممکن است برود و کل بدنش را اسکن کند تا بلکه علائم پیشرفت بیماری را در خود بیابد. بهعنوان مثال، ممکن است با بروز سردرد آن را به تومور مغزی تعبیر کند. برخی هم ممکن است تصور کنند که مبتلا به بیماری به غیر از بیماری جسمانی شدهاند؛ مثلاً با فراموش کردن اینکه تلفن یا کلید را کجا گذاشتهاند آن را به بیماری آلزایمر ربط دهند.آنها تا میتوانند سراغ پزشکان فراوانی میروند و اگر تأییدی بر تشخیص بیماری نگیرند، سراغ دکتر بعدی میروند و همینطور دکتر بعدی و بعد در چنین مواردی، تستهای فراوانی (مانند امآرآی، اکو کاردیوگرام و در برخی موارد حتی جراحیهای اکتشافی) از سوی این بیماران درخواست میشود. متأسفانه، این تستها اغلب باز برای متقاعدکردنشان و اینکه آنها مبتلا به بیماری نیستند کافی نیست و در نتیجه دوباره و دوباره وقت صرف میکنند. گاهی، تشخیص ندادن را به ضعف مراکز پزشکی یا به دکتر غیر واجد شرایط نسبت میدهند. بهتر است خاطرنشان شویم که ملاقاتها و مشاورههای مکرر با متخصصان بهدلیل واقعیتی است که فرد مبتلا باور دارد که از بیماری رنج میبرد، نه اینکه منظورش جلب توجه باشد. متخصصان برخی اوقات علائم تجربه شده از سوی مبتلایان را «علائم پزشکی غیر قابل توضیح» ذکر میکنند.
مبتلایان به اضطراب سلامتی بیشتر زمان خود را شدیداً صرف یافتن لکهها، برآمدگیها، زخمها یا قرمزیهایی در جاهایی از بدن میکنند که مبادا نشانی از شروع بیماری باشد. این رفتارهای جست و جوگرانه شامل پرسش از دوستان و اعضای خانواده هم میشود تا فرد مبتلا را در یافتن آن علائم کمک کنند. تجربه اضطراب زمانی شدت مییابد که علامتی از بیماری پیدا میشود. همین به نوبه خود موجب افزایش علائم جسمانی ناشی از اضطراب (مانند افزایش ضربان قلب، درد یا سنگینی در قفسه سینه، سرگیجه، تاری دید، گمی وگیجی، خشکی زبان یا عرق) میشود. به محض توجه به افزایش این علائم، فکر ابتلا به بیماری در شخص قوت میگیرد.گزارش رسانهها، دیدن برنامهها یا خواندن مطالبی در مورد بیماریها نیز موجب افزایش اضطراب سلامتی در اینگونه افراد میشود و ممکن است احساس کنند که آنان هم از چنان حالتهایی برخوردارند. فرد میتواند علائم اضطراب سلامتی را مدتهای طولانی یا به همان نسبت بدون علائم سپری کند. در عوض، افرادی هم هستند که دارای اضطراب سلامتی هستند ولی از رفتن به دکتر یا سایر متخصصان اجتناب میکنند چرا که از خبرهای بد احتمالی ترس دارند (بهعبارت دیگر، میترسند از اینکه شکی که از بیماری دارند مبادا در آنها تأیید شود) بنابراین، بهجای اینکه کاملاً روی بیماری وحشت برانگیز خود متمرکز شوند، از هرچه که یادآورنده بیماریشان میشود اجتناب و حتی از بیماران نیز دوری میکنند.
علاوه بر این، آنها از جاهایی در ارتباط با بیماری (مانند بیمارستان یا پزشکان جراح) دوری میکنند. آنها میترسند از اینکه با بیماران در ارتباط باشند و بیمار شوند (بدون اینکه متوجه باشند که آیا آن بیماری مسری است.)برخی مبتلایان به اضطراب سلامتی ممکن است صحبتی با دیگران در مورد ترسشان نکنند چرا که یقین دارند که سایرین آنها را جدی نخواهند گرفت.مبتلایان از بین مردان و زنان و از هر گروه سنی هستند. با اینکه علل اضطراب بیماری یا سلامتی همیشه و براحتی قابل تشخیص نیستند، ولی چند عامل مشخص وجود دارد که باعث این اختلال میشود:
- داشتن بیماری جدی در دوران کودکی
- داشتن بیماری جدی در بین اعضای خانواده نزدیک یا دوست
- مرگ فرد عزیز یا دوست
- مبتلا بودن به اضطراب سلامتی
- داشتن باور به اینکه «سلامتی» یعنی نداشتن هیچگونه بیماری روانی یا جسما نی
- داشتن فرد مبتلا به اضطراب سلامتی در عضوی از خانواده.